کد مطلب:1754 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:450

مقاله ثانیه(مقصد دوم)
مقصد دوم در شمّه ای از آداب لباس است و در آن دو مقام است

مقام اوّل در آداب مطلق لباس است

بدان كه نفس ناطقه انسانیّه حقیقتی است كه در عین وحدت و كمال بساطت دارای نشئاتی است كه عمده آن به طریق كلّی سه نشئه است: اوّل، نشئه ملكیّه دنیاویّه ظاهره، كه مظهر آن حواسّ ظاهره، و قشر ادنای آن بدن مُلكیّه است.

دوم، نشئه برزخیّه متوسّطه، كه مظهر آن، حواسّ باطنه و بدن برزخی و قالب مثالی است.

سوّم، نشئه غیبیّه باطنیّه است كه مظهر آن، قلب و شئون قلبیّه است.

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 86

و نسبت هر یك از این مراتب به دیگری نسبت ظاهریّت و باطنیّت و جلوه و متجلّی است؛ و از این جهت است كه آثار و خواصّ و انفعالات هر مرتبه ای به مرتبه دیگر سرایت می كند؛ چنانچه اگر مثلًا حاسّه بصری چیزی را ادراك كند، از آن اثری در حسّ بصر برزخی واقع شود به مناسبت آن نشئه؛ و از آن اثری در بصر قلبیِ باطنی واقع شود به مناسبت آن نشئه. و همین طور آثار قلبیّه در دو نشئه دیگر نیز ظاهر گردد. و این مطلب علاوه بر آنكه مطابق برهان قویّ متین است مطابق با وجدان نیز هست. و از این جهت است كه جمیع آداب صوریّه شرعیّه را در باطن اثر بلكه آثاری است؛ و هر یك از اخلاق جمیله را، كه از حظوظ مقام برزخیّت نفس است، نیز در ظاهر و باطن آثاری است؛ و هر یك از معارف الهیّه و عقاید حقّه را در دو نشئه برزخیّه و ظاهره آثاری است. مثلًا، ایمان به این كه متصرّف در مملكت وجود و عوالم غیب و شهود حق تعالی است و دیگر موجودات را تصرّفی نیست مگر تصرّف اذنی ظلّی، موجب بسیاری از كمالات نفسانیّه و اخلاق فاضله انسانیّه گردد، مثل توكّل و اعتماد به حق و قطع طمع از مخلوق كه امّ الكمالات است؛ و موجب بسیاری از اعمال صالحه و افعال حسنه و ترك بسیاری از قبایح شود. و همین طور سایر معارف كه تعداد هر یك و تأثیرات آن از حوصله این اوراق و قلم شكسته نویسنده خارج است، و محتاج به تحریر كتابی ضخیم است كه از قلم توانای اهل معرفتی یا از نفس گرم اهل حالی فراهم شود: "دست ما كوتاه و خرما بر نخیل". "134"

و همین طور مثلًا خُلق رضا، كه یكی از اخلاق كمالیّه انسانیّه است، در تصفیه و تجلیه نفس تأثیرات بسیاری دارد كه قلب را مورد تجلّیات خاصّه الهیّه قرار می دهد و ایمان را به كمال ایمان، و كمال ایمان را به طمأنینه، و طمأنینه را به كمال آن، و كمال آن را به مشاهده، و آن را به كمال مشاهده، و كمال آن را به معاشقه، و معاشقه را به كمال آن، و كمال آن را به مراوده، و مراوده را به

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 87

كمال آن، و كمال آن را به مواصله، و مواصله را به كمال آن، و آنچه در وهم من و تو ناید ترقّی دهد؛ و در ملك بدن و آثار و افعال صوریّه كه شاخ و برگ است تأثیرات غریبی دارد: سمع و بصر و دیگر قوی و اعضا را الهی كند و سرّ كُنْتُ سَمْعَهُ و بَصَرَهُ "135" را تا اندازه ای ظاهر گرداند. و چنانچه آن مراتب را در ظاهر تأثیر بلكه تأثیرات است، هیأت ظاهر و جمیع حركات و سكنات عادیّه و غیر عادیّه و تمام تروك و افعال را در آنها نیز تأثیراتی است بس عجیب، كه گاه شود كه با یك نظر از روی حقارت به یكی از بندگان خدا سالك را از اوج اعلی به اسفل سافلین پرتاب كند و جبران آن را به سالهای دراز نتواند بنماید.

و چون قلبهای بیچاره ما ضعیف و ناتوان است و چون بید مجنون از نسیم ملایمی به لرزه در آید و حال سكونت خود را از دست بدهد، پس لازم است كه حتّی در امور عادیّه، كه یكی از آنها اتّخاذ لباس است، ملاحظه حالات قلبیّه نموده نگاهداری قلب را بكنیم. و چون نفس و شیطان را دامهایی بس محكم و تسویلاتی بس دقیق است كه احاطه به آن از طاقت ما خارج است، ناچار تا اندازه قدرت و نطاق وسع خود در مقابل آنها قیام و از حق تعالی در همه حالات طلب توفیق و تأیید نماییم.

پس، گوییم كه پس از آن كه واضح شد كه باطن را در ظاهر و ظاهر را در باطن تأثیر است، انسان طالب حق و ترقّی روحانی باید در انتخاب مادّه و هیأت لباس آنچه را كه در روح تأثیر بد دارد و قلب را از استقامت خارج و از حق غافل می كند و وجهه روح را دنیایی می نماید احتراز كند. و گمان نشود كه تسویل شیطان و تدلیس نفس امّاره فقط در لباس فاخر زیبا و تجمّل و تزیّن است، بلكه گاه شود كه انسان را به واسطه لباس مندرس و بی ارزش از درجه اعتبار ساقط نماید؛ و از این جهت انسان باید از لباس شهرت، بلكه مطلق مشی بر خلاف معمول و متعارف، احتراز نماید. چنانچه از لباسهای فاخر كه مادّه و جنس آن سنگین قیمت و هیأت و برش آن جالب توجّه و انگشت نما

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 88

است باید احتراز كند؛ زیرا قلب ما بسیار ضعیف و سخت بی ثبات است، به مجرّد فی الجمله امتیاز و تعیّنی می لغزد و از اعتدال منحرف می شود. چه بسا باشد انسان بیچاره ضعیفی كه از تمام مراحل شرف و انسانیّت و عزّت نفس و كمال آدمیّت عاری و بری است به واسطه دو سه زرع پارچه ابریشمی و یا پشمی كه در برش و دوخت آن تقلید از اجانب كرده یا آنكه با چندین ننگ و شرف فروشی آن را تحصیل نموده بر بندگان خدا به نظر حقارت و كبر و ناز نگاه و هیچ موجودی را به چیزی نشمرد؛ و این نیست جز از كمال ضعف نفس و كوچكی ظرفیّت كه فضلات كرم و لباس گوسفند را مایه اعتبار و شرف خود پندارد.

ای بیچاره انسان، چقدر مخلوق ضعیف بی مایه ای هستی؛ تو باید فخر عالم امكان و خلاصه كون و مكان باشی؛ تو آدم زاده ای، باید معلّم اسماء و صفات باشی؛ تو خلیفه زاده ای، باید از از آیات باهرات باشی- "تو را ز كنگره عرش می زنند صفیر". "135" بدبخت ناخلف، یك مشت فضلات و ملبوسات حیوانات بیچاره را غصب نمودی و با آن افتخار فروشی می كنی؛ این افتخار از كرم ابریشم و گوسفند و شتر و سنجاب و روباه است، چرا با لباس دیگران فخریّه می كنی و با افتخار دیگران ناز و تكبّر می نمائی.

بالجمله، همان طور كه مادّه و جنس لباس و پر قیمت و پر زینت بودن آن را در نفوس تأثیر است، از این جهت حضرت امیر فرموده- چنانچه قطب راوندی علیه الرّحمة روایت كرده-: "كسی كه لباس عالی بپوشد لا بدّ است از تكبّر و لا بدّ است برای متكبّر آتش." "136" در هیأت و طرز برش و دوخت آن آثاری است؛ كه گاه شود كه انسان به واسطه آن كه لباس خود را شبیه به اجانب نموده، عصبیّت جاهلانه پیدا كند نسبت به آنها و از دوستان خدا و رسول منضجر و متنفّر گردد و دشمنان آنها محبوب او گردد. و از این جهت

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 89

است كه به حسب روایت، كه از حضرت صادق وارد است، خدای تبارك و تعالی به یكی از انبیاء وحی فرموده كه "به مؤمنین بگو نپوشید لباس اعدای مرا، و نخورید همچون دشمنان من، و مشی نكنید همچون دشمنان من، تا دشمن من شوید چنانچه آنها دشمن منند." "137"

و همان طور كه لباسهای خیلی فاخر را در نفوس تأثیر است، لباسهای خیلی پست را چه در مادّه و جنس و چه در هیئت و شكل در نفوس تأثیر است؛ و چه بسا باشد كه فساد این به مراتب بالاتر از آن لباسهای فاخر باشد؛ زیرا كه نفس را مكایدی است بسیار دقیق، همین كه خود را از نوع ممتاز دید به اینكه خود لباس خشن و كرباس پوشیده و دیگران لباسهای نرم و لطیف پوشیدند، از معایب خود به واسطه حبّ به خود غفلت می كند؛ و این امر عرضی غیر مربوط به خود را مایه افتخار شمارد؛ و بسا باشد كه به خود اعجاب كند و تكبّر بر بندگان خدا كند و سایرین را از ساحت قدس حق دور داند و خود را از مقرّبین و خلّص عباد اللَّه داند؛ و چه بسا مبتلا به ریا و دیگر مفاسد بزرگ شود. بیچاره از همه مراتب معرفت و تقوی و كمالات نفسانیّه به لباس خشن و ژنده پوشی قناعت نموده، و از هزاران عیب خود كه بزرگترین آنها همین است كه از سوء تأثیر این لباس پیدا شده غافل است، و خود را كه از اولیای شیطان است اهل اللَّه محسوب دارد و بندگان خدا را ناچیز و بی ارزش داند. و همین طور بسا باشد كه هیئت و طرز لباس انسان را مبتلا به مفاسد كند، چنانچه طوری لباس را ترتیب دهد كه به زهد و قدس مشهور شود.

بالجمله، لباس شهرت، چه در جانب افراط یا در جانب تفریط، از اموری است كه قلوب ضعیفه را متزلزل و از مكارم اخلاق منخلع می نماید و موجب عجب و ریا و كبر و افتخار شود كه هر یك از آنها از امّهات رذائل نفسانیّه بلكه موجب ركون به دنیا و دلبستگی به آن گردد كه آن رأس كلّ خطیئات و سرچشمه جمیع قبایح است. و در احادیث نیز اشاره به بسیاری از

آداب الصلوة(آداب نماز) متن 94 باب دوم در اعتبارات قلبیه ستر عورت است ..... ص : 94

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 90

امور مذكوره گردیده؛ چنانچه در كافی شریف از حضرت صادق نقل كند كه فرمود: "خدای تعالی خشمناك می باشد به شهرت لباس." "138"

و هم از آن حضرت نقل نموده كه فرمود: "شهرت، خوب و بدش، در آتش است." "139"

و هم از آن حضرت منقول است كه "خداوند از دو شهرت خشمناك می شود: یكی شهرت لباس، و یكی شهرت نماز." "140"

و از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله حدیث شده كه فرمود: "كسی كه در دنیا لباس شهرت بپوشد، خداوند در آخرت لباس ذلّت به او می پوشاند." "141"

مقام دوم در پاره ای از آداب لباس مصلّی است و در آن دو باب است

باب اوّل در سرّ طهارت لباس است

بدان كه نماز مقام عروج به مقام قرب و حضور در محضر انس است؛ و سالك را مراعات آداب حضور در محضر مقدّس ملك الملوك لازم است. و چون از ادنی مراتب و مراحل ظهور نفس، كه قشر قشر و بدن صوری ملكی آن است، تا اعلی مقامات و حقایق آن، كه لبّ لباب و مقام سرّ قلب است، در محضر مقدّس حق چنانچه حاضر است، سالك نیز باید استحضار كند و

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 91

جمیع جنود باطنه و ظاهره ممالك سرّ و علن را به محضر حق جلّ و علا باید ارائه دهد؛ و اماناتی را كه ذات مقدّسش با كمال طهارت و صفا و بدون تصرّف احدی از موجودات به ید قدرت جمال و جلال به او مرحمت فرموده باید تقدیم محضر مقدّس كند و ردّ امانات را چنانچه به او لطف شده بنماید.

پس، در ادب حضور بسی خطرات است كه سالك نباید از آن لحظه ای غفلت كند. و طهارت لباس را، كه ساتر قشر بلكه قشر قشر است، باید وسیله طهارت لباسهای باطنی قرار دهد؛ و بداند كه چنانچه این لباس صوری ساتر و لباسِ بدنِ مُلكی است، خود بدن ساترِ بدن برزخی [است ]؛ و بدن برزخی الآن موجود است ولی در ستر و حجاب بدن دنیائی است و این بدن ساتر او است؛ و بدن برزخی ساتر و لباس و حجاب نفس است؛ و آن ساترِ قلب است؛ و قلب ساترِ روح است؛ و روح ساترِ سرّ است؛ و آن ساترِ لطیفه خفیّه است، الی غیر ذلك از مراتب. هر مرتبه نازله ساتر مرتبه عالیه است. و جمیع این مراتب گرچه در خلّص اهل اللَّه موجود و دیگران از آنها محرومند، ولی بعضی از آن مراتب را چون همه دارند لهذا اشاره به همان می شود.

پس، باید دانست كه چنانچه صورت نماز به طهارت لباس و بدن محقق نشود و قذارت كه رجز شیطان و مبعِّد محضر رحمان است از موانع ورود در محضر است و مصلّی را با لباس و بدن آلوده به رجز شیطان از محضر قدس تبعید و به مقام انس بار ندهند، قذارات معاصی و نافرمانی حق كه از تصرّفات شیطان و از رجز و قاذورات آن پلید است از موانع ورود در محضر است. پس متلبّس به معاصی، تنجیس ساتر بدن برزخی نموده و با این قذارت نتواند به محضر حق وارد شود؛ و تطهیر این لباس از شرایط تحقّق و صحت نماز باطنی است و انسان تا در در حجاب دنیا است، از آن بدن غیبی و طهارت و قذارت لباس آن و شرطیّت طهارت و مانعیّت قذارت در آن اطّلاعی ندارد؛ روزی كه از این حجاب بیرون آمد و سلطنت باطن و یوم الجمعْ بساط تفرقه ظاهر را در هم پیچید و شمس حقیقت از وراء حجب مظلمه دنیائی طالع گردید و چشم باطن ملكوتی باز و چشم حیوانی ملكی بسته شد، با عین بصیرت دریابد كه تا

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 92

آخر امر نماز او طهارت نداشته و مبتلای به هزاران موانع بوده كه هر یك از آنها برای تبعید از محضر مقدّس حق، سببی مستقلّ بودند. و هزاران افسوس كه در آن روز راهی برای جبران و حیله ای برای انسان نیست و فقط چیزی كه می ماند حسرتها و ندامتها است- ندامتهایی كه آخر ندارد، حسرتهایی كه پایانش نیست: وَ انْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ اذْ قُضِیَ الْامْر. "142"

و چون لباس بدن باطنی را طهارت حاصل شد، طهارت خود بدن ملكوتی از رجز شیطان نیز لازم است. و آن تطهیر از ارجاس اخلاق ذمیمه است، كه هر یك تلویث باطن كند و انسان را از محضر دور و از بساط قرب حق مهجور نماید؛ و آنها نیز از رجس شیطان بعید از رحمت است. و اصول و مبادی همه ذمائمْ خودبینی و خودخواهی و خودفروشی و خودنمایی و خودرأیی است كه هر یك از آنها مبدأ بسیاری از ذمائم اخلاقیّه و رأس كثیری از خطیئات است.

و چون كه سالك از این طهارت فارغ شد و لباس تقوی را به آب توبه نصوح و ریاضت شرعی تطهیر كرد، لازم است كه اشتغال پیدا كند به تطهیر قلب كه ساتر حقیقی است و تصرّف شیطان در آن بیشتر است و قذارت آن ساری به سایر لباسها و ساترها است، و تا تطهیر آن نشود طهارات دیگر میسور نگردد. و از برای تطهیر آن مراتبی است كه به بعضی از آن به مناسبت این اوراق اشاره می شود.

یكی، تطهیر از حبّ دنیا است، كه رأس كلّ خطیئات و منشأ تمام مفاسد است؛ و تا انسان را این محبّت در قلب است، ورود در محضر حق برایش میسّر نشود و محبّت الهیّه، كه امّ الطّهارات است، با این قذارت صورت نگیرد. و شاید در كتاب خدا و وصیّتهای انبیاء و اولیاء علیهم السلام، و خصوصاً حضرت امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه به كمتر چیزی مثل ترك دنیا و زهد در آن و پرهیز از آن، كه از حقایق تقوی است، اهمیّت داده باشند. و این

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 93

مرتبه از تطهیر حاصل نشود جز به علم نافع و ریاضات قویّه قلبیّه و صرف همّت در تفكّر در مبدأ و معاد و مشغول نمودن قلب به اعتبار در افول و خراب دنیا و كرامت و سعادت عوالم غیبیّه: رَحِمَ اللَّه امْرَأً عَلِمَ مِنْ ایْنَ وَ فِی ایْنَ وَ الی ایْنَ. "143"

و دیگر تطهیر از اعتماد به خلق است كه آن شرك خفیّ، بلكه نزد اهل معرفت شرك جلیّ است. و آن تطهیر حاصل شود به توحید فعلی حق جلّ و علا كه سرچشمه جمیع طهارات قلبیّه است. و باید دانست كه مجرد علم برهانی و قدم تفكّری در باب توحید فعلی نتیجه مطلوبه ندارد، بلكه گاه شود كه كثرت اشتغال به علوم برهانیّه سبب ظلمت و كدورت قلب شود و انسان را از مقصد اعلی از دارد؛ و در این مقام گفته اند: العِلْمُ هُوَ الحِجابُ الْاكْبَر. "144" به عقیده نویسنده جمیع علومْ عملی است حتی علم توحید. شاید از كلمه "توحید" كه "تفعیل" است عملی بودن آن نیز استفاده شود؛ چه كه به حسب مناسبتِ اشتقاق، توحید از كثرت رو به وحدت رفتن و جهات كثرت را در عینِ جمعْ مستهلك و مضمحلّ نمودن است؛ و این معنی با برهان حاصل نیاید، بلكه به ریاضات قلبیّه و توجّه غریزی به مالك القلوب باید قلب را از آنچه برهان افاده نموده آگاه نمود تا حقیقت توحید حاصل شود. بلی، برهان به ما می گوید: لا مُؤَثِّرَ فی الوُجُودِ الَّا اللَّه. "145" و این یكی از مهانی لا اله الّا اللَّه است، و به بركت این برهان دست تصرّف موجودات را از ساحت كبریای وجود كوتاه می كنیم و ملكوت و ملك عوالم را به صاحبش ردّ می كنیم و حقیقت لَهُ ما فیِ السَّمواتِ وَ الْارْضِ "146" وَ بیَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَی ءٍ "147"

وَ هُوَ الَّذی فی السَّماءِ الهٌ وَ فی

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 94

الْارْضِ الهٌ "148" را اظهار می كنیم، ولی تا این مطلب برهانی به قلب نرسیده و صورت باطنی قلب نشده، ما از حدّ علم به حدّ ایمان نرسیدیم و از نور ایمان كه مملكت باطن و ظاهر را نورانی كند بهره و نصیبی نداریم. و از این جهت است كه با داشتن برهان بر این مطلب شامخ الهی، باز در تكثیر واقعیم و از توحید، كه قرّة العین اهل اللَّه است، بی خبریم؛ كوس لا مُؤثِّرَ فی الوجود الّا اللَّه می زنیم و چشم طمع و دست طلب پیش هر كس و ناكس داریم:

"پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمكین بود" "149"

و این تطهیرْ از مقامات بزرگ سالكین است. و پس از این مقام مقامات دیگری است كه از حدّ ما خارج است؛ و شاید در خلال این اوراق به مناسبت ان شاء اللَّه ذكری از آن پیش آید.

باب دوم در اعتبارات قلبیّه ستر عورت است

چون سالك الی اللَّه خود را حاضر در محضر مقدّس حق جلّ و علا دید، بلكه باطن و ظاهر و سرّ و علن خود را عین حضور یافت، چنانچه از كافی و توحید روایت شده كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَاشَدُّ اتّصالًا بِرُوحِ اللَّه مِنْ اتّصالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بِها. "150" بلكه به برهان قوی

آداب الصلوة(آداب نماز) متن 100 باب دوم در اعتبارات قلبیه ستر عورت است ..... ص : 94

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 95

متین در علوم عالیه پیوسته است كه جمیع دائره وجود از اعلی مراتب غیب تا ادنی منازل شهود عین تعلق و ربط و محض تدلّی و فقر است به قیّوم مطلق جلّت عظمته، و شاید اشاره به این معنی باشد آیه مباركه یا ایُّها النّاسُ انْتُمُ الْفُقَراءُ الَی اللَّه وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمید. "151" چه اگر موجودی از موجودات در حالی از حالات و آنی از آنات و حیثیّتی از حیثیّات تعلّق به عزّ قدس ربوبی نداشته باشد از بقعه امكان ذاتی و فقر خارج و در حریم وجوب ذاتی و غنا داخل گردد. و عارف باللَّه و سالك إلی اللَّه باید این مطلب حقّ برهانی و این لطیفه الهیّه عرفانیّه را به واسطه ریاضات قلبیّه از حدّ عقل و برهان در لوح قلب نگاشته به سرحدّ عرفان رساند تا آن كه حقیقت ایمان و نور آن در دلش جلوه كند. و اصحاب قلوب و اهل اللَّه از حدّ ایمان به منزل كشف و شهود قدم گذارند. و آن با شدّت مجاهده و خلوت مع اللَّه و عشق باللَّه حاصل شود؛ چنانچه در مصباح الشریعة گوید كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: الْعارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللَّه. لَوْ سَهی قَلْبُهُ عَنِ اللَّه طَرْفَةَ عَیْنٍ، لَماتَ شَوْقاً الَیْهِ. وَ الْعارِفُ امینُ وَدائِعِ اللَّه وَ كَنْزُ اسْرارِهِ، وَ مَعدِنُ نُورِهِ، وَ دَلیلُ رَحْمَتِهِ عَلی خَلْقِهِ، وَ مَطیَّةُ عُلومِهِ، وَ مِیزانُ فَضْلِهِ قَدْ غَنِیَ عَنِ الخَلْقِ وَ المُرادِ وَ الدُّنْیا؛ و لا مُونِسَ لَهُ سِوَی اللَّه؛ وَ لا نُطْقَ وَ لا اشارَةَ وَ لا نَفسَ الّا باللَّه وَ للَّه وَ مِنَ اللَّه وَ مَعَ اللَّه. "152"

بالجمله، سالك چون خود را به جمیع شئون عین حضور دید، ستر جمیع عورات. ظاهریّه و باطنیّه كند برای حفظ محضر و ادب حضور. و چون

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 96

دریافت كه كشف عورات باطنه در محضر حق قباحت و فضاحتش بیشتر از كشف عورات ظاهره است به مقتضای حدیث انَّ اللَّه لا یَنْظُرُ الی صُورِكُمْ، وَ لكِنْ یَنْظُرُ الی قُلوبِكُم. "153" و عورات باطنه ذمایم اخلاق و خبائث عادات و احوال ردیه خلقیّه است كه انسان را از لیاقت محضر و ادب حضور ساقط می كند. و این اوّل مرتبه از هتك ستور و كشف عورات است.

و باید دانست كه اگر با پرده ستّاریّت و غفّاریّت حق جلّ و علا انسان خود را مستوا نكند و در تحت اسم "ستّار" و "غفّار" با طلب غفّاریّت و ستّاریت واقع نشود، چه بسا شود كه پرده ملك كه برچیده شد و حجاب دنیا كه برافكنده شد هتك ستور او در محضر ملائكه مقرّبین و انبیاء مرسلین علیهم السلام گردد؛ و خدا می داند كه آن عورات باطنیّه كه مكشوف شود قباحت و فضاحت و گند و رسوائیش چقدر است.

ای عزیز، اوضاع عالم آخرت را با این عالم قیاس مكن كه این عالم را گنجایش ظهور یكی از نعمتها و نقمتهای آن عالم نیست. این عالم با همه پهناوری آسمانها و عوالمش گنجایش ظهور پرده ای از پرده های ملكوت سفلی، كه عالم قبر هم از همان است، ندارد، چه رسد به ملكوت اعلی كه عالم قیامت نمونه آن است. و در حدیث مفصّلی كه شیخ شهید ثانی رضوان اللَّه علیه در منیة المرید از حضرت صدّیقه كبری سلام اللَّه علیها نقل می فرماید وارد است كه فرمود: "رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: "همانا علمای شیعیان ما محشور می شوند؛ و بر آنها خلعت می پوشند از خلعتهای كرامت به قدر كثرت علومشان و جدّیّت كردن آنها در ارشاد بندگان خدا؛ حتّی آنكه به بعضی آنها هزار هزار خلعت از نور داده شود- تا آنكه می فرماید- یك رشته از آن خلعتها افضل است از آنچه شمس بر آن طلوع می كند هزار هزار مرتبه"." "154" این راجع به نعیمش. و امّا راجع به عذابش، جناب فیض

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 97

رحمه اللَّه در علم الیقین از مرحوم صدوق حدیث كند كه به اسناد خود از حضرت صادق سلام اللَّه علیه روایت كند در ضمن حدیثی كه جبرئیل به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله عرض كرد كه "اگر یك حلقه از آن سلسله ای كه طولش هفتاد ذراع است بر دنیا نهاده شود، همانا دنیا ذوب شود از حرارت آن. و اگر قطره ای از زقّوم و ضریع آن بچكد در آبهای اهل دنیا، می میرند اهل آن از گند آن." "155" نعوذ باللَّه من غضب الرّحمن.

پس، سالك الی اللَّه را لازم است كه اوصاف خبیثه و اخلاق سیّئه خود را تبدیل به اوصاف كامله و فانی در بحر متلاطم بی پایان اوصاف كمالیّه حق، و ارض مظلمه طبیعیه شیطانیّه را تبدیل به ارض بیضاء مشرقه نماید، و اشْرَقَتِ اْلَارْضُ بِنُورِ رَبِهّا "156" را در خود دریابد، و مقام اسماء جمال و جلال ذات مقدّس را در مملكت وجود خود متحقّق نماید؛ و در این مقام در ستر جمال و جلال واقع شود و تخلّق به اخلاق اللَّه پیدا كند و مقابح تعیّنات نفسیّه و ظلمات وهمیّه بكلی مستور گردد. و اگر بدین مقام متحقّق شد، مورد عنایات خاصّه حق جلّ جلاله واقع گردد و بالطف خفیّ خاص خود از او دستگیری فرماید و در تحت پرده كبریای خود او را به طوری مستور گرداند كه جز خودش او را كسی نشناسد و او نیز جز حق كسی را نشناسد: انَّ اوْلیائی تَحْتَ قِبابی لا یَعرِفُهُمْ غَیْری. "157" و در كتاب مقدّس الهی برای اهلش اشارات بسیار در این خصوص دارد؛ چنانچه فرماید: اللَّه وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الیَ النُّور. "158" اهل معرفت و اصحاب سابقه حسنی می دانند كه جمیع تعیّنات خلقیّه و كثرات عینیّه ظلمات و نور مطلق حاصل نشود مگر به اسقاط اضافات و

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 98

شكستن تعیّنها كه بتهای طریق سالك است. و چون ظلمات كثرات فعلیّه و وصفیّه مضمحل و منطمس در عین جمع شد، ستر جمیع عورات گردیده و حضور مطلق و وصول تامّ تحقّق یافته، و مصلّی در این مقام چنانچه مستور به حق است، مصلّی به صلاة حق است. و شاید صلاة معراج ختم رسل صلّی اللَّه علیه و آله بدین طریق بوده در بعض مقامات و مدارج. و اللَّه العالم.

وصل: عن مصباح الشّریعة، قال الصادق علیه السلام: ازْیَنُ اللِّباسِ لِلْمُؤمِنینَ لِباسُ التَّقْوی ؛ وَ انْعَمُهُ الایمانُ. قالَ اللَّه عَزَّ وَ جلَّ: "وَ لباسُ التَّقْوی ذلِكَ خَیْرٌ." وَ امّا اللِّباسُ الظّاهِرُ، فَنِعْمَةٌ مِنَ اللَّه؛ یَسْتُرُ عَوْراتِ بَنی آدَمَ. وَ هِیَ كَرامَةٌ اكْرَمَ اللَّه بِها عِبادَهُ ذُرِّیَّةَ آدَمَ (ع) لَم یُكْرِمْ غَیْرَهُمْ. وَ هِیَ لِلْمؤمِنینَ آلَةٌ لِاداءِ مَا افْتَرَض اللَّه عَلَیْهِمْ. وَ خَیْر لِباسِك مَا لا یَشْغَلُك عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ، بَلْ یُقَرَّبُكَ مِنْ شُكْرِهِ وَ ذِكْرِهِ وَ طاعَتِهِ، وَ لا یَحْمِلُكَ فیها الی العُجْبِ وَ الرِّئاءِ وَ التَّزَیُّنِ وَ المُفاخَرَ وَ الخُیَلاءِ؛ فَانَّها مَنْ آفاتِ الدّینِ، وَ مُورِثَةُ القَسْوَةِ فِی الْقلْبِ. فَاذا لَبِسْتَ ثَوْبَكَ، فَاذْكُرْ سَتْرَ اللَّه تعالی عَلَیْكَ ذُنوبَكَ بِرَحْمَتِهِ. وَ البِسْ باطِنَكَ بِالصِّدْقِ، كما الْبَسْتَ ظاهِرَكَ بِثَوْبِكَ. وَ لْیَكُنْ باطِنَكَ فی سِتْرِ الرَّهْبَةِ وَ ظاهِرُك فی سِتْر الطّاعَةِ. وَ اعْتَبِرْ بِفَضْلِ اللَّه عَزّ وَ جَلّ حَیْثُ خَلَقَ اسْبابَ اللّباسِ لِتَسْتُرِ العَوْرات الظّاهِرَةَ، وَ فَتَحَ ابوابَ التْوَبَهِ وَ الْانابَةِ لِتَسْتُرَ بِها عَوْراتِ الباطِنِ مِن الذُنوبِ وَ اخْلاقِ السُّوءِ. وَ لا تَفْضَحْ احَداً حَیْثُ سَتَرَ اللَّه عَلَیْكَ اعظَمَ مَنْهُ. وَ اشْتَغِلْ بِعَیْب نَفْسِكَ، وَ اصْفَحْ عَمّا لا یُعینُكَ حالُهُ وَ امْرُهُ. وَ احْذَرْ انْ تُفْنِیَ عُمْرَكَ لِعَمَلِ غَیْرِكَ، وَ یَتَّجِرَ بِرَأْسِ مالِكَ غَیْرُكَ وَ تُهْلِكَ نَفْسَكَ. فَانَّ نسیانَ الذُّنُوبِ مِنْ اعْظَمِ عُقوبَةِ اللَّه تعالی فی الْعاجِلِ، وَ اوْفَرِ اسْبابِ الْعُقُوبَةِ فی الآجِلِ و ما دامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلًا بِطاعةِ اللَّه تعالی وَ مِعْرِفَةِ عُیوبِ نَفْسِهِ وَ تَرْكِ ما یُشینُ فی دینِ اللَّه، فَهُوَ بِمَعْزِلٍ عَنِ الآفاتِ خائِضٌ فی بَحْرِ رَحمَةِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ، یفوزُ بِجَواهِرِ الفَوائِدِ مِنَ الحِكْمَةِ وَ الْبَیانِ. وَ ما دامَ ناسِیاً لِذُنُوِبِه جاهلًا لِعُیوبِهِ راجِعاً الی حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ، لا یَفْلَحُ اذاً ابَداً. "159" اگر چه از مراجعه به بیانات سابقه تا اندازه ای

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 99

مقاصد حدیث شریف روشن گردد، ولی به عنوان شبه ترجمه اشارت به بعضی اشارات آن نمودن موجب صفای قلوب است. می فرماید:

مزیّن ترین لباسها برای مؤمنین لباس تقوی است؛ و نرمترین لباس برای آنها لباس ایمان است؛ چنانچه خدای تعالی فرماید: "لباس تقوی بهترین لباس است."

"160" و اما لباس ظاهر، از نعمتهای خداست كه ستر عورت بنی آدم كند. و این كرامت خاص ذرّیه آدم علیه السلام [است ] و به دیگر موجودات عطا نفرموده؛ ولی مؤمنین نیز این نعمت را صرف اداء واجبات الهیه نمایند. و نیكوترین لباس تو آن است كه تو را از یاد خدا غافل نكند و مشغول به غیر ننماید، بلكه به شكر و ذكر و طاعتش نزدیك كند. پس باید در ماده و هیئت لباس از آنچه موجب غفلت و بُعد از ساحت قدس حق است احتراز كنی؛ و بدانی كه در لباسها بلكه در كلّیه امور عادیّه اموری است كه انسان را از حق غافل و به دنیا مشغول كند و در قلب ضعیف تو تأثیرات بدی نماید و به عجب و ریا و تزیّن و فخریّه و كبر مبتلا كند كه همه آفات دین است و باعث قساوت قلب است.

و چون لباس ظاهر را پوشیدی، به یاد بیاور كه حق تعالی با پرده رحمت خود گناهان تو را ستر فرموده. و چنانچه ظاهرت را به لباس ظاهر ملبّس نمودی، از لباسهای باطنی غفلت مكن و باطن خود را به لباس راستی ملبّس نما. و باید باطن خویش را در ستر خوف و رهبت و ظاهر خود را در ستر طاعت قرار دهی؛ و از فضل حقّ تعالی عبرت گیری كه لباس ظاهر را لطف فرموده كه عیوب ظاهره خود را به آن مستور كنی، و ابواب توبه و انابه را به روی تو مفتوح فرموده تا عورتهای باطنیّه را كه گناهان و خلقهای بد است به آن بپوشانی. و رسوا مكن احدی را، چنانچه حق تو را رسوا نفرموده در چیزهایی كه اعظم است. و اشتغال به عیب خود پیدا كن تا درِ اصلاح به تو باز شود؛ و صرف نظر كن از چیزهایی كه اعانت نكند تو را. و بر حذر باش از اینكه عمر

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 100

خود را فانی كنی برای عمل دیگران، و نتیجه اعمال تو به دفتر دیگران نوشته شود، و با رأس المال تو دیگران تجارت نمایند، و خود را به هلاكت انداز؛ زیرا كه فراموشی گناه خویش از بزرگترین عقوباتی است كه حق تعالی در دنیا انسان را مبتلا كند، چه كه به اصلاح نفس قیام نكند؛ و از وافرتر اسباب عذاب است در آخرت. و مادامی كه بنده اشتغال به طاعت حق جلّ و علا دارد و مشغول به شناختن عیبهای خویش است و تارك چیزهایی است كه عیب است در دین خدا، از آفات بركنار است و در دریای رحمت حقّ غوطه ور است، و فائز شود به گوهرهای حكمت و بیان. و مادامی كه فراموش كند گناهان خود را و عیوب خود را نداند و به حول و قوّه خود اعتماد كند، رستگاری برای او هر گز حاصل نشود.